همیشه فرصت یک تک سوال باقی بود

ساخت وبلاگ

میان ساحل و دریا سراب را دیدم

سراب ـ این شبه آفتاب ـ را دیدم !

وباز با همه‌ی وسعت دلی دریا

در التهابِ عطش شوق آب را دیدم

نشد که هیچ بیابم دلیل تشنه‌گی‌ام

اسیر حس عطش، التهاب را دیدم

کبوترانه در این آبی هزار کلاغ

بدون پر زدن از خود عقاب را دیدم

چه قدر فاصله با خود ،چه قدر دور از خود

شگفت ؛ در دلِ شب، خوابِ خواب را دیدم

همیشه فرصت یک تک سوال باقی بود

هنوز گفته ـ نگفته جواب را دیدم !

دلم گرفته از این مردم همیشه دروغ

به چهره چهره‌ی ایشان نقاب را دیدم

تمام حادثه از آنِ‌شان همین کافیست

که از نگاه غزل ، شعر ناب را دیدم 

زیباترین شعر های عاشقانه...
ما را در سایت زیباترین شعر های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Sajad loveplayer بازدید : 188 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1392 ساعت: 7:50